تعدّد دیدارهای مقامات ارشد روسیه و اسرائیل از جمله تواتر ملاقاتهای نتانیاهو و پوتین یکی از مصادیق خاصبودگی روابط این دو کشور است که شاید برای هیچ شریک دیگر مسکو این تعدد مصداق نداشته باشد. نتانیاهو برای چندمین بار طی ماههای اخیر و پس از حادثه دخالت اسرائیل در ساقط شدن هواپیمای ایل-20 روسیه به دیدار پوتین خواهد رفت. مقایسه واکنش سخت روسیه به ساقط شدن سوخو24 خود توسط ترکیه (نوامبر 2015) با رویکرد احتیاطی آن در موضوع ایل-20 از نشانههای تفاوت اسرائیل با دیگر شرکاء مسکو است. در تحلیل چرایی این مسئله، در بین عوامل مختلف نمیتوان از تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم لابی یهود چشم پوشید.
ارتباطات ایدئولوژیکی-مذهبی یهودیانِ فعال در ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، نظامی و امنیتی روسیه با همتایان اسرائیلی خود منبعِ مهمی از این تأثیر است، بهویژه اینکه شمار زیادی از یهودیان اسرائیلی دارای ریشه قومی روس-اسلاو هستند. همین ویژگی قومی-نژادی در کنار ایدئولوژی یهود لابی موجود در روابط روسیه و اسرائیل را از انواع دیگر این لابی متفاوت میکند. به عنوان مثال، هرچند در امریکا لابی ثروت و قدرتِ یهود با تأکید بر اهداف سیاسی و آرمانهای یهود به پیشبرد اهداف اسرائیل کمک میکند، اما در روسیه علاوه بر وجود این سطح، در سطح پایینتر عامل نژادی-قومی نیز در جریانات لابیگری موثر است.
به دلیل پیچیدگی، چندلایه و مخفی بودن لابی یهود پیدا کردن منابع اصلی تأثیر آن در روابط مسکو و تلآویوو آسان نیست. بر این اساس، مراد این نوشتار نه بررسی جامع جنبههای این لابی که مستلزم مجالی فراخ است، بلکه اشارهای مختصر به پیشینه تاریخی آن است که تأثیر خود را تا بهکنون حفظ کرده است. رجوع به تاریخ تشکیل دولت اسرائیل و نقشی که روس-اسلاوتبارهای در شکلگیری، پا گرفتن و تقویت این دولت داشته و هماکنون نیز در ساختارهای مختلف سیاسی، نظامی و اجتماعی تلآویوو حضور و نفوذ دارند، میتواند نمای واضحتری از تأثیر لابی یهود بر روابط اسرائیل و روسیه به دست دهد.
یکی از مهمترین گزارههای تاریخی در این مورد فرضیه نقشآفرینی مستقیم استالین و دولتمردان وی از جمله آندره گرومیگو، نماینده وقت شوروی در سازمان ملل و ویاچسلاو مولوتوف، وزیر خارجه وقت شوروی در تشکیل و تحکیم دولت اسرائیل است. استالین در ابتدای شکلگیری این دولت اقدامات مشخصی انجام داد که به واسطه آنها از وی به عنوان یکی از عوامل اصلی شکلگیری و پاگرفتن دولت نوظهور اسرائیل یاد میشود؛
- شوروی از طراحان و حامیان قطعنامه 181 سازمان ملل (29 نوامبر 1947) در مورد خاتمه قیمومیت بریتانیا بر فلسطین و تشکیل دو دولت عربی و یهودی بود (طبق این قطعنامه ۵۵ درصد اراضی سرزمین فلسطین به اسرائیل تعلق میگرفت). گرومیگو در پیش-مذاکرات مربوط به قطعنامهِ تقسیم از مواضع اسرائیل حمایت میکرد.
- پس از آنکه امریکا حمایت خود از قطعنامه تقسیم را کاهش داد و پیشنهادی درباره قیمومیت سازمان ملل بر فلسطین مطرح کرد، این شوروی بود که ضمن مخالفت با این پیشنهاد از اصل تقسیم به نفع اسرائیل حمایت کرد.
- شوروی اولین کشور جهان بود که دو روز بعد از اعلامیه استقلال اسرائیل (می 1948)، دولت تلآویوو را به صورت رسمی (دوژور) به رسمیت شناخت، حال آنکه شناسایی اسرائیل از سوی امریکا در این مقطع هنوز وضعیت دوفاکتو داشت.
- شوروی در جنگ سال 1948 اعراب و اسرائیل و در وضعیتی که اسرائیل در برابر اعراب در وضعیت ضعف قرار داشت، علاوه بر حمایت سیاسی، کمکهای نظامی (از جمله از طریق چکسلواکی) و اقتصادی نیز به اسرائیل ارائه داد و اقدامات نظامی اسرائیل را «دفاع از خود» تعبیر کرد.
- شوروی از اعتراض اسرائیل در ژوئن 1948 به پیشنهاد بازبینیِ طرح تقسیم از سوی فولکه برنادوت، میانجی سازمان ملل حمایت کرد.
- شوروی در همین سالها از اسرائیل در مسئله بازگشت آوارگان فلسطینی حمایت میکرد.
بنا به دلایل مشخص از جمله بروز اختلاف میان شوروی و اسرائل در دهه 1950 و تقویت روابط مسکو با کشورهای عربی که در متن تحولات بینالمللی بهویژه جنگ سرد بروز یافتند، مسکو تمایل چندانی به پرداختن به مسئله دخالت شوروی در تشکیل دولت یهود نداشت و در مقابل بر عاملیت امریکا در حمایت از تشکیل این دولت بیش از پیش تأکید شد.[1] با این حال، تحلیلگران بسیاری در روسیه، غرب و اسرائیل بر این تأکیدند که بدون حمایتهای شوروی و استالین دولت اسرائیل نمیتوانست شکل بگیرد و دوام یابد.[2]
قابل تأمل اینکه در غالب منابع تصریح میشود که دیدگاههای یهودستیزانه استالین در این مقطع و مقاطع بعدی حفظ شده بوده و از جمله او در مذاکرات خود در سال 1945 در یالتا با تئودور روزولت یهودیان را «دلال و انگل» نامیده بود. از سوی دیگر، در حالی این حمایتها به تلآویوو ارائه میشد که بسیاری از نزدیکان و مشاوران استالین به دلیل نگرانی از واکنش منفی دولتهای اسلامی و عربی مخالف این امر بودند. مولوتوف در خاطرات خود تأکید دارد که بهرغم این مخالفتها، تصمیم نهایی در این خصوص از سوی شخص استالین و وی گرفته شده است.[3] بر این اساس، در مورد چرایی تصمیم استالین برای حمایت از تشکیل دولت اسرائیل به دو فرض اصلیِ سیاسی اشاره میشود؛
اول اینکه به گمان استالین طرح تقسیم و تشکیل دو دولت عربی و یهودی در نهایت منجر به جنگ میشد و این تحول با تضعیف امریکا و بریتانیا در خاورمیانه در نهایت به نفع شوروی بود. بر این اساس، مسکو با حمایت از طرح تقسیم میتوانست روابط امریکا و بریتانیا و روابط امریکا با کشورهای عربی را با چالش مواجه کند. بهویژه تشکیل دولت اسرائیلی با کوتاه کردن دست بریتانیا (رقیب دیرینه شوروی) به نفوذ آن در سایر کشورهای منطقه از جمله مصر، سوریه، ترکیه و عراق نیز خاتمه میداد.[4]
فرض دوم احتمالیِ استالین این بود که هر دولت یهودی قمری از اقمار شوروی خواهد بود[5] و شوروی میتواند از آن به عنوان اهرم نفوذ در خاورمیانهای که زیر تسلط بریتانیا و امریکا است، استفاده کند. در سال 1947 دامنه جنگ سرد در حال کشیده شدن به مدیترانه و خاورمیانه بود. حمایت شوروی از دولت یهود میتوانست ضمن تحدید نفوذ بریتانیا، دامنه بازی مسکو در این دو منطقه را افزایش دهد. حمایت از اسرائیل حتی به بهاء ناراحتی کشورهای عربی از شوروی ارزشمند بود.[6]
هرچند با کوتاه شدن دست بریتانیا یکی از اهداف استالین در حمایت از تشکیل دولت اسرائیل محقق شد، اما خلأ قدرت بریتانیا در سرزمینهای فلسطینی نه با شوروی، بلکه با امریکا جایگزین و همین امر دلیلی بر فاصله افتادن بین اسرائیل و شوروی و سوق یافتن مسکو به حمایت از کشورهای عربی در متن جنگ سرد شد. در هر حال، از یک سو به تبع حمایتهای اولیه مسکو از تشکیل دولت یهود و ایجاد نخبگان و مقامات هوادار خود در این دولت و از سوی دیگر، به دلیل موج مهاجرت روس-اسلاوتبارها به اسرائیل دو سطح ارتباط و لابی بین مسکو و تلآویوو نضج گرفت و توسعه یافت.
در سطح اول، شمار زیادی از سیاسیون ارشد اسرائیلی قرار دارند که با ریشه روس-اسلاوی و مسلط به زبان روسی از ابتدای شکلگیری دولت اسرائیل تا کنون در راهبری این کشور تأثیر موثر داشتهاند. از جمله مشهورترین این افراد میتوان به موارد زیر اشاره کرد؛
- شعیم وایزمن (اولین رئیسجمهور اسرائیل، متولد بلاروس)
- اسحاق بن زِوی (دومین رئیسجمهور اسرائیل، متولد اوکراین)
- زالمان شازار (سومین رئیسجمهور اسرائیل، متولد بلاروس)
- افریم کاتزیر (چهارمین رئیسجمهور اسرائیل، متولد اوکراین)
- شعیم هرزُگ (ششمین رئیسجمهور اسرائیل، متولد ایرلند، پدر لهستانی، مادر لتونی)
- اِزِر وایزمن (هفتمین رئیسجمهور اسرائیل، نوه شعیم وایزمن، اولین رئیسجمهور اسرائیل، جد بلاروسی)
- موشه شارِت (دومین نخستوزیر اسرائیل، متولد بلاروس)
- لِوی اشکول (نخستوزیر اسرائیل دور چهارم کِنِست، متولد اوکراین)
- شیمون پرز (نخستوزیر سابق و نهمین رئیسجمهور اسرائیل، متولد بلاروس)
- گلدا مییِر (چهارمین نخستوزیر اسرائیل، متولد اوکراین)
- اسحاق شامیر (یزرنیتسکی) (هفتمین نخستوزیر اسرائیل، متولد بلاروس)
- مناخیم بگین (ششمین نخستوزیر اسرائیل، متولد بلاروس)
- آویگدور لیبرمن (وزیر دفاع و خارجه اسرائیل، متولد مولداوی)
- یوسف اسپرینزاک (اولین رئیس کِنِست اسرائیل و از تحکیمکنندگان دولت اسرائیلی، متولد مسکو)
- کادیش لوز (سومین رئیس کِنِست اسرائیل، متولد بلاروس)
- رووِن بارکات (چهارمین رئیس کِنِست اسرائیل، متولد لیتوانی)
- یولی-وواِل اِدلستین (رئیس کِنِست اسرائیل از سال 2013، متولد اوکراین)
- تزیپی لیونی (وزیر خارجه و دادگستری اسرائیل، متولد اسرائیل با پدری بلاروسی)
- ایهود باراک (دهمین نخستوزیر اسرائیل، متولد اسرائیل با اجداد لیتوانیایی)
- ایهود اولمرت (متولد اسرائیل با ریشه روسی-اوکراینی)
- آریل شارون (متولد اسرائیل، دارای پدر و مادر روس مهاجر به اسرائیل)
- اسحاق (یتژاک) رابین (ششمین و یازدهمین نخستوزیر اسرائیل، متولد اسرائیل با ریشه اوکراینی)
- مناخیم بگین (پایه گذار حزب لیکود و ششمین نخستوزیر اسرائیل، متولد بلاروس)
- موشه یالون (وزیر دفاع اسرائیل 2013-2016، متولد اسرائیل، اجداد اوکراینی).
در مراتب پایینتر در بین وزاء، افسران ارتش و ... نیز یهودیان بسیاری با تبار روس-اسلاو دیده میشوند که ارتباطات تاریخی، قومی، خونی و زبانی خود را با سرزمین مادری حفظ کردهاند. هرچند در آیین یهود مذهب بر قومیت ارجحیت دارد، اما نمیتوان از تأثیر این پیوندها و به تبع آن لابیها و حمایتهایی که از این طریق بین مسکو و تلآویوو شکل میگیرد، غافل بود.
در سطح دوم یعنی سطح عمومیتر، این واقعیت که تا قبل از انقلاب اکتبر (1917) 38 درصدِ کل یهودیان دنیا (حدود 5 میلیون از 13 میلیون نفر) در سرزمین روسیه زندگی میکردهاند و این رقم تا قبل از ورود شوروی به جنگ جهانی اول در سال 1941 حدود 30 درصد بوده، قابل تأمل است.[7] بخشی از این جمعیت بهویژه بعد از فروپاشی شوروی به اسرائیل مهاجرت کرده و هماکنون روس-اسلاوتبارهای یهودی ساکن اسرائیل جمعیتی بین 1 تا 200/1 میلیون نفر از کل جمعیت 5/8 میلیونی این کشور را تشکیل میدهند.
یهودیان باقی مانده در روسیه همچنان که در محاورات معمول در این کشور تأکید میشود، در ردههای بالای ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، نظامی و امنیتی این کشور حضور و نفوذ دارند. باید توجه داشت که یهودیان طبق سبک زندگی سنتی خود از برملا کردن مذهب خود در میان غیریهودیان ابا دارند و بر همین اساس نمیتوان آمار صحیحی از جمعیت آنها در روسیهِ ارتدوکس به دست داد. اما میتوان حدس زد که جمعیت آنها حتی بعد از مهاجرتهای بزرگ به اسرائیل در دوره شوروی و پساشوروی بیش از جمعیت حدود 230 هزار نفری است که معمولاً در آمارهای رسمی به آن اشاره میشود.
نکته مهمی که این جمعیت را به اسرائیل مرتبط میکند، سنتی مهم در یهودیسم و ایدئولوژی یهود مترتب بر حس قوی همپیوندی، پیوستگی و سرنوشت مشترک است که یهودیان را به حمایت متقابلِ غیرآشکار، غیراعلامی و خودجوش از یکدیگر و از اهداف یهودیت در سراسر جهان وا میدارد. از این منظر، جمعیت یهودی حاضر در نهادهای مختلف روسیه به صورت خودجوش، در کنار لابی قدرت و ثروت در روسیه و جهان بر روابط مسکو با تلآویوو اثر میگذارند و برای تحقق اهداف اسرائیل تلاش میکند. همچنان که اشاره شد، این حمایت خودجوش و غیرآشکار با توجه به پیوندهای تاریخی، قومی، نژادی و زبانی (زبان مشترک مادری روسی) میان روسهای یهودی و روس-اسلاوتبارهای یهودی حاضر در اسرائیل با راحتی بیشتری نسبت به سایر کشورها انجام میشود.
این دو سطح از منبع لابی یهود در روابط روسیه و اسرائیل بر سیاست خاورمیانهای مسکو از جمله مثلث ایران-روسیه-اسرائیل تأثیرات خاص خود را داشته و خواهد داشت. این تأثیر در رویکرد احتیاطی کرملین در مراودات تسلیحاتی با ایران، محدودیتگذاریها در تعامل با تهران در سوریه، هماهنگیها و همکاریهای اطلاعاتی در سوریه و بهویژه در موردِ خاص بازگذاشتن دست اسرائیل در حمله به سوریه (مواضع ایران) ملموس است.
در عین حال، در سنجش تأثیر لابی یهود بر سیاست خارجی روسیه از جمله در قبال ایران نباید اغراق کرد. این لابی در کنار توانمندیها، محدودیتهای خود را دارد و همچنانکه در دوره جنگ سرد نتوانست مانع از حمایتهای شوروی از اعراب شود، در مقطع حاضر نیز تأثیر آن بر سیاست خاورمیانهای مسکو گسترده نیست. در سوی دیگر، نمیتوان از استفاده ابزاری روسیه از اسرائیل غافل ماند. همچنانکه یکی از اهداف استالین در حمایت از تشکیل دولت اسرائیل محدود کردن بریتانیا و استفاده از اهرم اسرائیل در خاورمیانه بود، روسیهِ پوتین نیز از اسرائیل برای اهداف خاورمیانهای خود استفاده میکند. یکی از این اهداف مهار بلندپروازیهای منطقهای ایران با باز گذاشتن دست اسرائیل به حمله به مواضع تهران در سوریه است.
با این ملاحظه، هرچند لابی یهود تأثیرات خاصی بر برخی تصمیمات خاورمیانهای مسکو دارد و روسیه را مجبور به لحاظ برخی ملاحظات اسرائیل میکند، اما کرملین با در نظر داشتن اصل موازنه و سیاست چندبرداری رابطه با اسرائیل را به نحوی دنبال نمیکند که به روابط آن با سایر بازیگران خاورمیانه از جمله ایران خللی اساسی وارد شود. هرچند مسکو بر اساس این سیاست از قرار گرفتن در معرض انتخاب نهایی بین ایران و اسرائیل احتراز دارد، اما اگر در معرض چنین انتخابی قرار گیرد نمیتوان تأثیر لابی یهود در چرخش مسکو به سمت تلآویوو علیه منافع تهران را نادیده گرفت.
منابع
[1]. Крамер, Мартин (апреля 18, 2018) "Кто спас Израиль в 1947 году?". Журнал «Лехаим». HTML: https://lechaim.ru/academy/kto-spas-izrail-v-1947-godu/ (مارتین کرامر، چه کسی اسرائیل را در سال 1947 نجات داد، مجله لِخاویم)
[2]. Воробьев, В. & Воробьева, Е. (Февраля 21, 2015) "Как Советский Союз спасал евреев в Великой Отечественной войне и способствовал созданию Государства Израиль". Журнала «Международная жизнь». HTML: https://interaffairs.ru/news/show/12612 (و و ای وارابی یِف، چگونه شوروی یهودیان را در جنگ جهانی دوم نجات داد و به تشکیل دولت اسرائیل مساعدت کرد، مجله روابط بین الملل)
[3]. Вихнович, В. Л. (2010) Сталин и создание государства Израиль. Вестник Русской христианской гуманитарной академии. с. 172. (و ویخناویچ، استالین و تشکیل دولت اسرائیل، مجله آکادمی مسیحیت روسی)
[4]. Медведев, Жорес (2003) "Сталин и создание государства Израиль". журнал «Скепсис». HTML: https://scepsis.net/library/id_1633.html (ژورس مدویدیف، استالین و تشکیل دولت اسرائیل، مجله اسکپسیس)
[5]. Себаг-Монтефиоре, Саймон (2018) Иерусалим. Биография. Литрес. (سایمون سِباگ مانتفئور، بیوگرافی اورشلیم، لیترس)
[6]. Крамер, Там же. (کرامر، پیشین)
[7]. Константинов, Вячеслав (2007) Еврейское население бывшего СССР в ХХ веке: социально-демографический анализ. Лира. Иерусалим. c 17. (ویاچسلاو کنستانتینوف، میراث یهودی شوروی سابق در قرن 20؛ تحلیل اجتماعی-جمعیت شناختی. لیرا)
نویسنده: علیرضا نوریمنبع: شبکه مطالعات سیاستگذاری عمومی / 6 آبان 1397