استادیار دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی
استادیار دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی
ورود ناتو به بحران اوکراین مرحلهای جدید از تقابل روسیه و غرب در این موضوع است که به نوبه خود میتواند ابعاد گستردهتری به آن ببخشد. این ورود با نامه دیوید کامرون، نخست وزیر بریتانیا به سران ناتو برای
«بازنگری در روابط بلندمدت با روسیه»، ارائه لایحهای در کنگره امریکا مبنی
بر شناسایی اوکراین (به همراه ژاپن و اسرائیل) در شمار متحدان مهم خارج از
سازمانِ ناتو، پشنهاد عضویت اوکراین در ناتو از سوی پتر پاراشِنکو،
رئیسجمهور این کشور، تأکید اوباما در سفر ۱۲ شهریور خود به استونی بر تعهد
ناتو به حفظ امنیت متحدان خود در اروپای شرقی و حوزه بالتیک (در مقابل
روسیه)، تصریح وی بر اینکه ناتو به هیچ عنوان الحاق کریمه به روسیه را
نمیپذیرد، درخواست او از اعضاء ناتو برای حمایت و کمک به اوکراین (1) و
نهایتاً تصویب طرح ایجاد «نیروی واکنش سریعِ» ناتو (در نشست سران این
سازمان در ولز/14شهریور) که مقر آن در اروپای شرقی و مهمترین مأموریت آن
حمایت از اعضای اروپای شرقیِ این سازمان در برابر "تهاجم احتمالی" (روسیه)
خواهد بود، اعطای «وضعیت ویژه» به گرجستان و رزمایش ناتو و اوکراین در
دریای سیاه (19 شهریور)، شکل مشخصتری به خود گرفته است.
دستآویز
این امر نیز تشدید تنشهای نظامی در شرق اوکراین و تأکید کییف، بروکسل و
واشنگتن به دخالت مستقیم نظامی مسکو در این مناطق است که اوباما خلال سفر
خود به استونی به صراحت به آن اشاره کرد.(2) البته، در سطح کلان، غربیها
نسبت به احتمال استمرار و تشدید رویکرد تهاجمی- نظامی در سیاست خارجی روسیه
هشدار داده و آن را تهدید بزرگتری میدانند. در همین راستا مقامات غربی
از جمله راسموسن، دبیرکل ناتو و اوباما سیاست روسیه نسبت به اوکراین را
تهدیدی برای امنیت و صلح در اروپا دانستهاند.
تحلیلگران
بسیاری در غرب بوده و هستند که از ابتدای فروپاشی شوروی با اشاره به
ظرفیتهای روسیه برای نفوذگذاری بر ترتیبات منطقهای و بینالمللی، بر وجود
نوستالژی قوی در این کشور برای بازگشت به موقعیت «قدرت بزرگ» تأکید داشته
و دارند. به باور آنها، این احساس در مقام یک اصل هویتی پایدار تأثیری
بسزا در شکلدهی به اهداف و رفتار سیاست خارجی روسیه در دورة پساشوروی
داشته و کرملین از هر مجالی برای عملیاتی کردن آن استفاده میکند.
آنها
تحقق این نوستالژی را تهدیدی عینی برای موقعیت برتر غرب در نظام بینالملل
دانسته و توصیه میکنند که باید از هر امکانی برای مهار روسیه و
بلندپروازیهای آن اقدام شود. در مقطع حاضر، اقدام مسکو در الحاق شبهجزیره
کریمه بهانهای مناسب برای هواداران این دیدگاه، خصوصاً جمهوریخواهان
امریکایی بود تا بر مدعای خود پای فشرده و دولت اوباما و قدرتهای اروپایی
را به اهمال در مقابله با «تهدید روسی» متهم کنند.
در
مقابل، روسها معتقدند که غرب با بزرگنمایی این پیشذهنیت، در عمل به
دنبال پیشبرد سیاستهای توسعهطلبانه خود است و از آنجا که روسیه را سد
محکمی در این مسیر میبیند، سیاست «دربرگیری جدید» آن را در دورة پساشوروی
با همان ماهیت دوره جنگ سرد، اما با ظاهر و سازکارهای متفاوت در دستور دارد
که مهمترین هدف آن، مهار و انقباض ژئوپولیتیکی روسیه به مرزهای جغرافیای
آن است.
آنها اقدامات مختلف غرب از جنگ علیه
یوگسلاوی در دهه 90 تا امواج گسترش ناتو به شرق، سپر ضدموشکی اروپایی و
تلاش برای نفوذگذاری در «سیآیاس» از جمله مداخله مستقیم و غیرمستقیم آن
در بحران اخیر اوکراین را اجزای بههمپیوسته این راهبرد میدانند. در این
میان، جذب متحدان جدید از خارج نزدیک و رسوخ در این حوزه حیاتی روسیه از
جمله مهمترین سازوکارهای پیشبرد سیاست «دربرگیری» است که به شیوه «نرم» از
طریق اتحادیه اروپا و به شیوه «سخت» از طریق ناتو پیگیری شده و میشود.
این
در حالی است که به اعتقاد ورونیکا کراشِنینیکووا عضویت در اتحادیه اروپا و
ناتو برای کشورهای اروپای شرقی و بالتیک هیچ نتیجه عملی مفیدی در بر
نداشته و تنها وظیفه ایجاد کمربند ضدروسی در امتداد مرزهای روسیه و طرح
پیشنهادهای مختلف ضدروسی به این کشورها محول شده است. به تأکید او، این
کشورها باید به عنوان «موتور ضدروسی» در اروپای قدیم عمل کنند که دیگر با
تحرک گذشته برنامههای امریکا را اجرا نمیکند. در همین راستا بود که
نمایندگان لیتوانی، لتونی، استونی و لهستان به دیگر اعضای ناتو پیشنهاد
کردند که سامانه ضدموشکی اروپایی مستقیماً علیه روسیه تنظیم شود.(3)
به
هر تقدیر، ماحصل تقابل این اندیشهها و اقدمات بروز تنشهایی با سطوح و
عمقهای متفاوت بوده که نمونه اخیر آن در موضوع اوکراین قابل مشاهده است و
همچنان که اشاره شد با ورود ناتو، این موضوع در حال گسترش به ابعاد جدید
است. در همین فضا بود که پوتین روسیه را در ناگزیرِ واکنش به سیاست تهاجمیِ
ژئوپولیتیکی غرب میبیند، چرا که معتقد است، در صورت توفیق غرب در پیشبرد
این سیاست، توازن راهبردی به نفع آن به گونهای غیرقابل برگشت تغییر کرده و
در مقابل، آسیبپذیری راهبردی روسیه افزایش یافته و این کشور در عرصههای
مختلف مجبور به امتیازدهی خواهد شد.
مسکو به این
مهم توجه دارد که هر گونه نزدیکی اوکراین به ساختارهای غربی وضعیت
دومینویی در منطقه در پی خواهد داشت که طی آن از یک سو، غربیها برای
پیشبرد برنامههای خود در «سیآیاس» بیشتر ترغیب میشوند، و از سوی دیگر،
کشورهای متمایل به غرب در این منطقه خصوصاً گرجستان برای پیوستن به این
ساختارها مصممتر خواهد شد. ناگفته پیداست که تحقق این وضعیت حلقه
«دربرگیری» را تنگتر کرده و روسیه را هر چه بیشتر به عقب خواهد راند.
با
این ملاحظه، بحران اوکراین و تلاش غرب برای به کارگیری ابزارهای فشارِ
مختلف سیاسی، اقتصادی، امنیتی و اخیراً نظامی علیه روسیه سبب درک عمیقتری
از ماهیت این سیاست تهاجمی شده است. طرح دیدگاههایی مبنی بر ضرورت
اتحادسازیهای جدید در عرصه بینالملل، تقویت اقتصاد ملی، بازنگری دکترین
نظامی و تقویت توان نظامی از جمله هستهای این کشور را میتوان واکنشی به
تهدید فزاینده راهبرد «دربرگیری» روسیه از سوی غرب دانست.
افزون
بر سیاستمداران کرملین، تحلیلگران این کشور نیز بر این ضرورتها و
بایستگیِ اتخاد سیاست سلبی موثرتر در برابر غرب تصریح دارند. از جمله
الکساندر دوگین تأکید دارد که؛ «اگر شرق اوکراین را از دست بدهیم، اوکراین
به کریمه حمله میکند، و اگر کریمه را رها کنیم، در مسکو تظاهرات شروع شده و
به سقوط پوتین میانجامد و سپس "یورو-میدان" خود را خواهیم داشت».(4)
سرگئی گلازییف نیز با اشاره به اینکه امریکا مسئول و مقصر بحران اوکراین
است، تصریح دارد که؛ «همه دستورات به مقامات اوکراین از جمله به فرماندهان
ارتش این کشور از واشنگتن صادر میشود و ... تنها هدف آمریکا، شروع جنگ
جهانی جدید است، چرا که به جنگ برای حفظ رهبری خود بر جهان نیاز دارد».(5)
در این میان، همراهی اروپا با امریکا برای
پیشبرد راهبرد «دربرگیری» که در فشارهای قابل تأمل برلین و پاریس بر مسکو
نمود عینی یافته، نکته قابل تأملی است که در روسیه با ناخرسندی به آن
اعتراف میشود. حال آنکه در چالشهای پیشین میان مسکو و واشنگتن، طرفهایی
چون آلمان و فرانسه نسبت به میانجیگری برای رفع تنش اقدام میکردند و در
برخی مواقع نیز روسیه از اختلافات آنها به نفع خود استفاده میکرده، اما
هماکنون میزانِ بالای هماهنگی آنها در تنش اخیر با مسکو و عدم توان روسیه
به بهرهگیری از اختلافات آنها، موضوعی ناامیدکننده برای کرملین است.
منابع
1.
“Remarks by President Obama to the People of Estonia” (September 3,
2014). whitehouse.gov. quoted in:
http://www.whitehouse.gov/the-press-office/2014/09/03/remarks-president-obama-people-estonia
2.
“Confusion as Ukraine and Russia Announce Peace Progress” (September 3,
2014). Deutsche Welle. quoted in:
http://www.dw.de/confusion-as-ukraine-and-russia-announce-peace-progress/a-17896762
3. Krasheninnikova, Veronika (September 2, 2014) “Tallinn
Circle Obama”. Rossiyskaya Gazeta. quoted in:
http://m.rg.ru/2014/09/02/tallin.html (in Russian).
4.
“Dugin: In the West, all are Racists” (July 16, 2014). ИноСМИ.
quoted in: http://pda.inosmi.ru/russia/20140716/221706180.html?all (in
Russian).
5. “Sergey Glazyev: Russia Should not Allow the
United States to Drag the World into a New War” (August 29, 2014).
Ридус. quoted in: http://www.ridus.ru/news/166272 (in Russian).
نویسنده: علیرضا نوری
منبع: موسسه ابرار معاصر تهران/22 شهریور 1393