استمرار سیاست تهاجمی غرب در مقابل روسیه از جمله در موضوع سپر ضدموشکی اروپایی، دستکاری مستقیم و غیرمستقیم «تحولات عربی» به ضرر سایر بازیگران از جمله روسیه و نیز تجربه ناموفق پروژه «ریست» نیز از جمله عوامل دخیل در تشدید این فضا هستند. این تحولات به نوبه خود اسباب تقابلهای «دیگری» از جمله تشدید تنش مستمر لفظی، ماجرای اسنودن، مقاومت بیشتر مسکو در موضوع هستهای ایران، تقبیح اقدام نظامی ناتو در لیبی، مقاومت مستقیم روسیه در سوریه، تلاشهای پنهان و پیدای مسکو برای توسعه نفوذ در خاورمیانه جدید از جمله در مصر، مسئله نظامیگری روسیه در قطب شمال، یارگیریهای جدید در شرق آسیا و البته بحران اخیر اکراین نیز بودهاند.
نکته اینکه برخلاف سابق، رویه رفتاری روسیه در این تحولات همواره منفعلانه و سلبی نبوده و از جمله در مسئله سوریه، توسعه نظامی در قطب شمال، اسنودن و تلاش برای نفوذگذاری بیشتر در خاورمیانه حائز جنبههای ایجابی و تا حدودی تهاجمی نیز بوده است. صرفنظر از تقابلهای خرد، همچنان که اشاره شد دوره جدید رقابت/تقابل آنها مواجههای با پسزمینه پررنگ ژئوپولیتیکی- راهبردی برای بازتعریف حوزههای نفوذ و بناگذاری چهارچوبه جدیدی از تقسیم وظایف در شرایط جدید منطقهای و بینالمللی است. چرا که روسیه از یک سو، در برآوردی کلان افول تدریجی هژمونی جهانی امریکا را محرز و تلاش برای پر کردن خلاء قدرت آن از جمله در خاورمیانه را برای احیاء موقعیت «قدرت بزرگی» خود ضروری میداند و از سوی دیگر، مناسبات قبلی قدرت را تأمینکننده منافع خود نیافته و ادامه آن را در تضاد آشکار با هدف بازگفته ارزیابی میکند.
مسکو دریافته که عدم واکنش به سیاست جاری تهاجمی غرب به معنی تأخیر در تحقق این آرمان و منجر به عقبنشینیهای بیشتر آن در نقشه بلندمدت اروپا، خاورمیانه و در آینده در شرق آسیا خواهد بود. این برآورد، روسیه را به تحرک بیشتر در سیاست خارجی و مقاومت جدیتر در برابر توسعهطلبی غرب واداشته که بر اساس طبیعت رقابت قدرت در عرصه بینالملل تقابلهایی را به همراه داشته است. در این بین، رهبران کرملین نیز اعتراف دارند که توان مسکو برای رقابت/تقابل با قدرت شبکهای و چندبعدی غرب محدود است و این محدودیت از جمله در «تنهایی» روسیه در مقابل «غربیها» در نشست ژنو2 در مورد سوریه ملموس بود. بر همین اساس، مسکو تلاش دارد تا با همراه کردن برخی شرکاء و استفاده از برخی اهرمها/کارتها به حد امکان این نقصیه را جبران نماید.
نشانههای اخیر تمایل مسکو به تقویت تعاملات با تهران را میتوان در این «متن» تفسیر کرد. چرا که روسیه به تبع کشمکش ژئوپولیتیکی با غرب در خاورمیانه از یک سو و تنش با برخی کشورهای عربی از جمله عربستان و نیز ترکیه از سوی دیگر، با وضعیت پیچیدهای در این منطقه روبهرو شده و برای تحکیم جبهه و پیشبرد سیاست خود به «شریک/اهرمی» چون ایران، (که حسب اتفاق، در موقعیت مشابه قرار گرفته) نیازمند است. لذا، به نظر میرسد این نشانهها بیش از آنکه ناشی از «ارزیابی جدید» از ایران و موقعیت منطقهای آن باشد، متأثر از پیچیدگی تحولات خاورمیانه است. به این اعتبار، شاید نتوان این سیاست «واکنشی» را به شکلگیری «درک و سیاست بلندمدت» جدیدی در کرملین نسبت به ایران تعبیر کرد.
در این بین، نکته مهمی که باید به خاطر داشت این است که روسیه و امریکا به سنت تاریخی قدرتهای بزرگ همواره رقابت/تقابل خود را به «نقاط ثالث» منتقل کرده و میکنند تا با احتراز از احتمال تقابل مستقیم و هزینهکرد زیاد، امکان بهبود روابط و پیگیری تعامل راهبردی در آینده را نیز حفظ نمایند. در شرایط کنونی، سوریه و اکراین را میتوان نمونههای مشهودی از کاربست این تاکتیک دانست که طی آن مسکو با فشار بر غرب در سوریه و در مقابل، غرب با فشار بر مسکو در اکراین، تلاش میکنند تا کفه ترازوی قدرت را به نفع خود سنگینتر نمایند. البته که در این فرآیند آنچه اهمیت دارد سهمگیری هرچه بیشتر از مناسبات آتی قدرت است و آنچه کم اهمیت یا اساساً بیاهمیت فرض میشود، منافع سوریه و اکراین و مردم این دو کشور است.
ایران نیز به واسطه جذابیتهای مختلف ژئوپولیتیکی و ژئواکونومیکی از زمینهای مساعد برای تبدیل شدن به «نقطه ثالث» رقابت مسکو و غرب برخوردار بوده و است. با این ملاحظه، در شرایطی که تهران در فضای تنشزدائی در سیاست خارجی و بازیابی اعتماد بینالمللی قرار گرفته، به نظر میرسد باید نهایت تلاشها برای «دور ماندن» از رقابت/تقابل جاری روسیه و غرب به کار بسته شود. چرا که ورود ایران به این فضا چه به صورت آشکار و چه پنهان، ضمن اینکه منافع ملی را در معرض «بازی قدرت» آنها قرار خواهد داد، در تعارض با اصول «معتدلانه» سیاست خارجی آقای روحانی نیز قرار خواهد گرفت.
به این اعتبار، هرچند جنبههای «مثبتی» در موضوع مطرح شده اخیر در باب قرارداد «نفت در برابر کالا» میان ایران و روسیه متصور است و احتمالاً بتواند در کاهش آثار تحریمها موثر بوده و حتی به عنوان کارتی در برابر غرب استفاده شود، اما باید توجه داشت که مسکو نیز در استفاده از این کارت در رقابت/تقابل خود با غرب دارای مهارت بسیار است. مهمتر اینکه در شرایط فعلی که مذاکرات هستهای با حساسیتهای خاص خود در جریان است، ورود به تعاملی بلندمدت با روسیه در موضوعی که با تحریمها ارتباط دارد، بهحتم در بروکسل و واشنگتن به عنوان اقدامی تحریک کننده تفسیر خواهد شد و واکنش منفی آنها را در پی خواهد داشت.
نویسنده: علیرضا نوری
منبع: سایت موسسه ابرار معاصر تهران / 5 اسفند 1392