مقدمه
دولت جدید امریکا به سیاق دولتهای سابق این کشور و به رغم داعیة متفاوت بودن، حربة «چماق و هویج» را برای مجاب کردن ایران به قبول خواستههای آن در دستورکار قرار داده و در همین راستا، افزون بر «هویجِ» مذاکره و پیشنهاد مزیتهایی از جمله اقتصادی، «چماقِ» افزایش تحریمها و فشارها از طریق ایجاد اجماعِ به اصطلاح بینالمللی علیه تهران را مجدّانه مطمحنظر دارد. اما موضوعی که اخیراً توجه محافل تحلیلی داخلی و خارجی را به خود مشغول داشته، تلاش واشنگتن برای مرتبط کردن مسئله سپر موشکی با موضوع ایران، وجهالمصالحه قرار دادن ایران در موضوعِ سپر موشکی با روسیه و بدین طریق با پیشبرد پروندههای ایران و روسیه به طور همزمان «زدن یک تیر به دو نشان» است. پیشتر، مقامات امریکایی از جمله برایز، کلینتون و گیتس و اخیراً اوباما (طی نامهای رسمی به مدویدیف) به همتایان روس خود فهماندهاند که هرگونه تجدیدنظر در خصوص استقرار بخشی از سپر موشکی امریکا در اروپای شرقی، منوط به همراهی مسکو با فشارهای واشنگتن علیه تهران است که در مجال حاضر به ابعاد این موضوع پرداخته میشود.
دور جدید روابط واشنگتن- مسکو
از منظر برخی تحلیلگران، مقامات واشنگتن به قدرت رسیدن باراک اوباما در امریکا را مجال مغتنم و به عبارتی بهانة مناسبی برای جبران اشتباهات و سیاستهای غلط جرج بوش در زمینههای مختلف سیاسی، اقتصادی، امنیتی و نمادین و حوزههای مختلفی از جمله عراق، ایران، روسیه و افغانستان میدانند. از این منظر، شکلگیری «تغییر»، که اوباما خلال رقابتهای انتخاباتی خود بر آن تأکید بسیار داشت، در حوزة سیاست خارجی امریکا از جمله در حوزهها و زمینههای بازگفته دور از انتظار نیست و نمود عینی این شعار را در تأکید دولت جدید امریکا مبنی بر خروج از عراق، مذاکره با ایران، سامان دادن به اوضاع افغانستان و گشودن فصلی جدید از روابط را روسیه، میتوان مشاهده کرد.
در این بین یکی از موضوعاتی که طی ماههای اخیر توجهات را به خود معطوف داشته، آیندة روابط واشنگتن با مسکو در دورة اوباما است. مسئلهای که در این باب جلب توجه میکند، سیگنالهای مثبتی است که از کاخ سفید به کاخ کرملین و بالعکس متصاعد شده و به نظر میرسد هر دو طرف پس از یک دورة رکود و به عبارت بهتر تنش که پس از سخنرانی شدیداً انتقادی پوتین در کنفرانس امنیتی مونیخ در فوریة 2007 نمود عینی یافت و به دنبال جنگ پنج روزة در اوستیای جنوبی به اوج خود رسید، با بررسی دقیقتر هزینههای تقابل، تغییرات در کاخ سفید را بهانة مناسبی برای فتح دور جدیدی از روابط میدانند. ابراز مکرر امیدواری اوباما و کلینتون و در مقابل پوتین و مدویدیف به بهبود روابط دو کشور در دور جدید، درخواست کمک پنتاگون از روسیه برای کمک به عملیات لجستیکی ناتو در افغانستان و پاسخ مثبت مسکو به این امر، برخی از این سیگنالهای مثبت است.
روسیه که هماکنون به واسطة وجود بحران در اقتصادی جهانی و کاهش قابل ملاحظة بهاء نفت در بازارهای انرژی با مشکلات عدیدة اقتصادی و به تبع آن اجتماعی و حتی سیاسی مواجه شده، بهتر آن میبیند که با همراهی با امریکا که حسب قاعدة معمول بهبود روابط این کشور با سایر کشورها و سازمانهای غربی را در پی خواهد داشت، به رفع مشکلات خود اقدام کرده و به مزیتهای متنوع ناشی از بهبود روابط با امریکا دست یابد. اما موضوع حائز تأمل در این بین، تأثیر بهبودِ احتمالی روابط روسیه و امریکا بر قبض و بسط فضای بازی ایران در عرصههای منطقهای و بینالمللی است که با توجه به روندهای اخیر از جمله نامة اوباما به مدویدیف که طی آن از روسیه خواسته با فشارهای واشنگتن علیه ایران همراهی کند، به نظر میرسد شایستة التفات بیشتر و دقیقتری باشد.
تلاش واشنگتن برای همراه کردن مسکو علیه تهران
به اعتقاد مقامات امریکایی روسها با عنایت به روابط نظامی، سیاسی و اقتصادی خود با ایران، واجد اهرمهای فشار مؤثری بر تهران هستند که تا به حال و در پاسخ به درخواستهای امریکا، نه تنها از آنها استفاده نکردهاند، بلکه برعکس، از این اهرمها و نوع رابطة خاص خود با ایران برای امتیازگیری از امریکا و کشورهای اروپای استفاده کرده و همواره برهمزننده اجماع غرب بر سر ایران بودهاند. مرور تحولات نیز گواه آن است که روسیه همواره تنها چالش امریکا برای تحصیل اجماع به اصطلاح بینالمللی، برای اعمال فشار بر ایران بوده و است.
کشورهای غربی طی سالهای اخیر نشان دادهاند که به رغم اختلافنظرهای جزئی، در همراهی با امریکا علیه ایران تردیدی به خود راه نمیدهند و در این موضوع به طور کامل با امریکا همنوا هستند. چین نیز بر اساس اصول عملگرایانة سیاست خارجی خود، در موضوعات مختلف تعاملی خود با امریکا از جمله موضوع ایران همواره موضعی میانه، غیرمقابلهجویانه و به عبارتی «بادی به هرجهت» را پیش گرفته و چالش خاصی برای این کشور در باب ایران ایجاد نکرده است. در این میان این مسکو بوده که همواره تنها سنگانداز تلاشهای امریکا برای رسیدگی پروندة ایران و اعمال فشار و تحریم علیه ایران بوده است. (صرفاً در قالب شورای امنیت و گروه 1+5. پرواضح است که مهمترین مؤلفة عدم کامیابی امریکا در بستن پروندة ایران نه موضوع عدماجماعِ به اصطلاح بینالمللی، بلکه داشتههای سخت و نرمافزاری داخلی ایران است).
اما، تردیدی وجود ندارد که مقاومت روسها در برابر فشارهای امریکا علیه ایران ناشی منافع این کشور بوده و به اعتقاد خود آنها نوع برخورد و رویة رفتاری مسکو در قبال ایران متأثر از اصل فرصتطلبی راهبردی در رویکرد عملگرایانه آنها است. فرصتطلبی راهبردی یکی از ویژگیهای اصلی رویکرد عملگرایانة سیاست خارجی سیاست خارجی روسیه است که در مقاطع مختلف از جمله پس از حوادث 11 سپتامبر و پس از آن از سوی پوتین و دستگاه سیاست خارجی این کشور، به منظور استفاده بهینه از منابع محدود سیاست خارجی، تبدیل تهدیدها به فرصت و حداکثرسازی منافع ملی بکار گرفته شد.[1]
روسها با ارزیابی واقعگرایانه از مقدورات منطقهای و بینالمللی خود، در تعاملات مختلف خود با امریکا از جمله جنگ افغانستان و استقرار پایگاههای نظامی امریکا در آسیای مرکزی، جنگ عراق و تحولات خاورمیانه، خروج امریکا از پیمان «ایبیام»، موج دوم گسترش ناتو به شرق، حتی موضوع سپر موشکی (ارائة پیشنهاد به امریکا برای استفاده مشترک از رادار قبله در جمهوری آذربایجان) و به ویژه پروندة هستهای ایران نشان دادهاند که دیپلماتهای قابلی برای کاربست اصل فرصتطلبی راهبردی در روابط خارجی خود هستند.[2]
روسها بر اساس این اصل با شناسایی آستانة تحملِ امریکا، تا حد این آستانه که فضای زیادی برای چانهزنی (و بالاتر از این آستانه احتمال زیادی به تقابل وجود دارد) با پیگیری دیپلماسی ماهرانه برای حداکثرسازی منافع خود اقدام میکنند. با این ملاحظه، رویة عملکردی این کشور در قبال موضوع ایران نیز نشان از آن دارد که این کشور همواره از موضوع ایران برای امتیازگیری از امریکا استفاده و پس از تحقق خواستههای خود به خواستههای متقابل واشنگتن تن داده که از آن جمله میتوان به آراء مثبت این کشور علیه ایران در قطعنامههای شورای امنیت و همراهی با تحریمهای امریکا علیه ایران در قالب گروه 5 + 1 اشاره کرد. با عنایت به اهمیت موضوع سپر موشکی برای مسکو و شرایط موجود منطقهای و بینالمللی، امکان التفات به نامة وسوسهانگیز اوباما از سوی روسها در چهارچوب اصل فرصتطلبی راهبردی دور از انتظار نیست.
نامة اوباما
طی روزهای گذشته رسانههای مختلف جهان از جمله روسیه به نقل از روزنامه نیویورک تایمز از ارسال نامهای محرمانه از سوی اوباما به مدویدیف خبر دادند. اوباما در این نامه، در کنار مسائل دیگر (در این نامه به پنج موضوع مهمِ؛ کنترل تسلیحات، افغانستان، ایران، ساختار جدید امنیت اروپا و بحران اقتصادی جهانی اشاره شده است) به صراحت اعلام کرده که آمریکا آمادگی آن را دارد که از استقرار سپر ضدموشکی خود در اروپای شرقی در ازاء کمک روسیه به حل مشکل ایران از جمله ممانعت از دسترسی ایران به موشکهای دوربرد و دستیابی آن به سلاح هستهای صرفهنظر کند.
بر اساس اعلام رسانهها، این نامه حدود سه هفته قبل توسط فرستادة ویژه اوباما به رئیسجمهور روسیه تحویل شده است. هرچند هیچ یک از دولتین امریکا و روسیه از زمان ارسال این نامه در خصوص اصل وجودی و مفاد آن مطلبی را به رسانهها اعلام نکرده بودند، اما پس از انتشار خبر ارسال این نامه در نیویورکتایمز، مقامات امریکایی موضوع نامه و اینکه بحث سپر دفاع موشکی و ارتباط آن با تهدیدات ناشی از ایران از جمله مهمترین مفاد آن بوده را تأیید کردند.[3]
اما، همان طور که ذکر آن رفت، با عنایت به ارزیابی روسها از هزینههای تقابل با امریکا، آنها در مقطع حاضر که با مشکلات عدیدة اقتصادی ناشی از کاهش شدید بهاء نفت در بازارهای جهانی دست به گریبان هستند، بهتر آن میبینند که از تغییرات در کاخ سفید را بهانة عادیسازی با واشنگتن قرار داده و از قِبَلِ این مسئله به تسریع روند توسعة خود مبادرت کنند. به اعتقاد برخی مقامات رسمی و غیررسمی روسیه، این کشور با پاسخ مثبت به این نامه میتواند یکی از مهمترین نگرانیهای ژئوپولیتیکی خود که همانا موضوع استقرار بخشی از سپر موشکی امریکا در اروپای شرقی است را مرتفع کند.
شایان ذکر است که مقامات روسیه از همان ابتدای اعلام دولت بوش برای عملیاتی کردن طرح استقرار بخشی از سپر موشکی خود در لهستان و چک، ضمن اشاره به آن به عنوان تهدیدی علیه امنیت راهبردی روسیه، به تکرار، به صراحت و به نحو انعطافناپذیری مخالفت خود را با آن اعلام و تأکید کردهاند که این اقدام امریکا از جمله به روشهای زیر باعث گسترش فضای ناامنی در گسترة منطقهای (اروپا) و جهانی میشود.
1- اخلال در توازن راهبردی جهانی
2- تغییر بنیادی موقعیت ژئوراهبردی اروپا
3- تهییج رقابت تسلیحاتی (از جمله امکان ترغیب چین به تقویت توانمندیهای خود در برابر این سپر)
4- تحتالشعاع قرار گرفتن پیمانها و موافقتنامههای خلع سلاح و امنیتی[4]
با این ملاحظه و با توجه به اعلام مقامات روسیه و امریکا مبنی بر اینکه موضوع اصلی مذاکرة آتی هیلاری کلینتون با سرگئی لاوروف در ژنو بحث سپر موشکی است و همچنین اعلام اینکه به احتمال زیاد همین موضوع محور مذاکرات آتی مدویدیف و اوباما نیز باشد، به نظر میرسد که حل و فصل موضوع سپر موشکی همچنان برای روسیه حائز اولویت است و نسبت به پیشنهادهایی که از واشنگتن میرسد بیتفاوت نخواهد بود.
نکتة حائز تأمل اینکه ابتکار مذاکره در این خصوص، به نوعی از خود مقامات روس آغاز شد، به این معنا که برخی از مقامات روسیه پیشنهادِ چندی پیشِ مسکو به واشنگتن برای استفاده مشترک از رادار قبله را مجدداً مطرح کردند و تلاش کردند از این طریق به متقاعد کردن دولت اوباما به دست کشیدن از موضوع سپر موشکی مبادرت کنند.
با این وجود، اوباما در دیدار اخیر خود با گوردن براون، نخستوزیر انگلیس با هدف تلطیف فضا و اینکه روسیه را در مقابل ایران و به عبارتی در محذور انتخاب بین ایران و امریکا قرار ندهند، تأکید کرد که پیشنهاد مطرح شده در نامة وی مبنی بر همکاری روسیه با امریکا، صرفاً معطوف به موضوع هستهای و موشکی ایران و نه معامله بر سر ایران است، تا از این طریق دو کشور مانع دستیابی تهران به سلاح کشتار جمعی شوند.
او در عین حال تأکید کرد که روزنامة نیویورکتایمز که برای اولین بار اقدام به انتشار این نامه کرده، اطلاعات کاملی را از محتوای آن به دست نداده است. او برای توجیه پیشنهاد خود در این نامه، با تکرار ادعاهای مقامات دولت پیشین امریکا در خصوص این که هدف اصلی از استقرار سپر موشکی نه روسیه بلکه ایران است، بر این نکته تأکید کرد که در صورت ارتفاع خطر موشکی و هستهای ایران (با کمک روسیه)، نیازی به استقرار سپر موشکی امریکا در اروپای شرقی نخواهد بود.[5]
واکنش مسکو
به تصریح رسانههای روسی، هنوز مقامات روسیه هیچ پاسخ رسمی به این پیشنهاد ارائه نکردهاند (حداقل در این خصوص هیچ اعلام رسمی صورت نگرفته است). با این وجود، ناتالیا تیماکووا، رئیس دفتر مطبوعاتی دولت این کشور در پاسخ به پرسشهای متعدد رسانهها در خصوص این نامه، ضمن تأیید ارسال آن از سوی اوباما به مدویدیف، تأکید کرد که در این نامه به موضوعات مختلف دوجانبه، منطقهای و جهانی اشاره شده، اما هیچ پیشنهاد مشخص و رسمی دال بر انجام تعهدات خاص، در هیچ موضوعی از جمله ایران اشارهای نرفته است.
به اظهار وی؛ نامة اوباما پاسخی به نامهای بود که مدویدیف کمی بعد از ورود رسمی وی به کاخ سفید برای او ارسال داشته بود. او ارزیابی رئیسجمهور روسیه از این نامه را مثبت و حاوی مطالب مهم عنوان داشت».[6] با این حال، سایر مقامات دولتی روسیه، ضمن رد هرگونه اشارة این نامه به معامله بر سر ایران در خصوص موضوع سپر موشکی، تأکید دارند که در کلیتِ آن پیشنهاد همکاری روسیه با امریکا علیه ایران نهفته است. روزنامة لنتارو (روسیه) نیز در تحلیل خود از این نامه به وجود این کلیت اشاره دارد. از دیدگاه ستوننویس این روزنامه، واشنگتن به مسکو تأکید کرده که در مورد موضوع ایران رویة گذشتة را کنار گذاشته، «یا با امریکا همراه شود و یا بیطرفی کامل اختیار کند». بر این اساس، به اعتقاد او اوباما در این نامه، تنها به دنبال متقاعد کردن مدویدیف به همراهی با وی در «موضوع هستهای» ایران نبوده، بلکه تلاش دارد مسکو را کلیتِ «پروندة ایران» و در خصوص آنچه مهار ایران میخواند با خود همراه کند.
مدویدیف که در زمان انتشار خبر این نامه در اسپانیا به سر میبرد، در پاسخ به پرسشهای رسانههای این کشور دربارة این نامه، تنها به این اعلام بسنده کرد که امیدوار است طی دیدار آتی خود در لندن با اوباما، مسئله استقرار سپر ضدموشکی در اروپا را با وی مورد بحث قرار دهد. او ارسال سیگنالهای مثبت جدید از سوی دولت اوباما به روسیه را تأیید و اعلام کرد «چنین سیگنالهای مثبتی را از همکاران امریکایی خود دریافت کردهایم. امیدوارم که این علامتها به پیشنهاداتی مشخص بدل شوند. امیدوارم در اولین دیدارم با باراک اوباما بتوانیم این مسئله (سپر موشکی) که برای اروپا بسیار مهم است را نیز بررسی کنیم».
به نظر میرسد این اظهار نظر نشان از آن دارد که روسیه به مذاکره با واشنگتن در خصوص سپر موشکی که در نامة اوباما به موضوع ایران ارتباط داده شده، تمایل زیادی دارد. از سوی دیگر همان طور که برخی کارشناسان روسیه تأکید میکنند، مقامات این کشور نباید در پاسخ به این درخواست تعجیل کنند. به عقیدة آنها امریکا هماکنون با مشکلات عدیدة مالی مواجه است و این مشکلات تا چند سال آتی همچنان با اقتصاد این کشور همراه بوده و آن را زیر تأثیر منفی قرار خواهد داد. لذا این کشور توان هزینههای اضافی برای برنامههای پرهزینة سپر موشکی و ایراد فشار بر روسیه را حداقل در کوتاه مدت نخواهد داشت و همین امر اسباب آن است که این کشور نتواند در مجال حاضر جز درخواست از روسیه چارهای دیگر داشته باشد.[7]
جالب تأمل این که برخی دیگر از روسها ضمن توسل به همین استدلال نامة اوباما را از منظری دیگر تفسیر کرده و ضمن ترغیب دولت به معامله با امریکا بر سر ایران، حتی فرصت موجود را مجال مغتنمی برای امتیازگیریهای بیشتر دانسته و تأکید میکنند روسیه در این معامله نباید «به کم راضی شده» و باید امتیازات بیشتر در سایر حوزهها و زمینهها به ویژه گرفتن تضمینهایی از واشنگتن برای احترام به حوزههای نفوذ روسیه در خارج نزدیک (خصوصاً گرجستان و اکراین) را مطمح نظر قرار دهد.[8]
ملاحظات ایران
هر چند ایران کمکهای گاه و بیگاه روسیه از جمله مساعدتهای فنی (ذوبآهن اصفهان، نیروگاهها و ...) و نظامی این کشور را فراموش نمیکند، اما حافظة تاریخی مردم و نخبگان ایران مملو از خاطرات و ذهنیتهای منفی از روسیه و روسها است. در این حافظه خاطرة جنگهای ایران و روسیه، قراردادهای گلستان و ترکمنچای، از دست رفتن بخشهای از خاک ایران، بلوای گریبایدف، تشکیل حکومت پیشهوری، ورود قشون شوروی به ایران خلال جنگ جهانی، اعمال نفوذ در امور داخلی ایران از طریق حزب توده و در دورة بعد انقلاب حمایت تسلیحاتی از صدام، موضوع تقسیم دریای خزر، موضعگیریهای مبهم در بحث هستهای ایران (از منظر ایران)، همراهی با امریکا در تحریمها و قطعنامههای شورای امنیت و تأخیر چندباره در راهاندازی نیروگاه بوشهر همواره تداعی میشود و به نظر میرسد یکی از مهمترین عوامل سکون روابط ایران و روسیه و بالا نرفتن آن از سطحی مشخص تأثیر طبیعی همین حافظة منفی تاریخی ایران از طرف روسی خود باشد.
متأسفانه طی سالهای اخیر نه تنها از سوی روسیه برای بازسازی این حافظة تاریخی منفی اقدامی صورت نگرفته، بلکه نوع رابطة تعاملی این کشور با ایران به ویژه موارد اخیر نیروگاه بوشهر، پروندة هستهای و پیشنهاد به امریکا برای استفاده مشترک از رادار قبله (علیه ایران)، حاکی از اضافه شدن مواردی جدید به موارد متعدد منفی پیشین در حافظة تاریخی ایران نسبت به روسیه است. هر چند در برخی تحلیلهای ارائه شده از سوی روسها پاسخ مثبت به نامة اوباما منطبق با اصل فرصتطلبی راهبردی در رویکرد عملگرایی این کشور در سیاست خارجی و اقدامی در جهت منافع ملی این کشور فرض میشود، اما به نظر میرسد در سطحی کلان میتوان این اقدام را متأثر از نقص ماهوی رویکرد عملگرایی در ترجیح منافع کوتاهمدت به مصالح بلندمدت اشتباه و این اقدام را نه فرصتطلبی راهبردی، بلکه اشتباهی راهبردی ارزیابی کرد که ناقض منافع این کشور از قِبَل رابطة باسته با ایران نیز خواهد بود.[9]
لذا، ماحصل پاسخ احتمالی مثبت مدویدیف به واشنگتن سنگینتر شدن کفة منفی حافظ تاریخی مردم و نخبگان ایران نسبت به روسیه و دشوار شدن اعتماد به این کشور برای پیگیری همکاریهای بلندمدت آتی در حوزههای مختلف دیگر خواهد بود.
جمعبندی
به نظر میرسد روسیه در صورت پاسخ مثبت به نامة اوباما از دو جنبه دچار اشتباه خواهد شد. مسکو مسلماً به دنبال گرفتن مابهازاء از امریکا در مقابل این اقدام است، اما تجربیات دهة 90 روسیه در رابطه با غرب و تجربة آن در همکاری بیقید و شرط با امریکا پس حوادث 11 سپتامبر و جنگ افغانستان نشان داد که واشنگتن در دادن مابهازاء به روسیه، آنچنان که برخی روسها تصور آن را دارند، سخاوتمند نیست و همچنان این کشور را شریکی سخت و غیرقابل اعتماد میداند و همکاری محدود آن در برخی مقاطع با مسکو، تنها به واسطة استفاده از آن به عنوان ابزاری برای تسهیل تحصیل منافع خود است. (از جمله در جنگ افغانستان).[10] لذا به نظر میرسد انتظار مابهازاءهایی که ارزش مبادرت به اقدام غیر دوستانة با ایران (ایراد تردید در اصل حسنروابط، احترام متقابل و مخدوش کردن اعتماد و امکان همکاریهای بلندمدتتر با ایران) را داشته باشد محل تردید بسیار است.
اشتباه دوم احتمالی و مهمتر اینکه، روسیه نباید فراموش کند که ایران قدرتی بزرگ و منطقهای است و همانطور که مقامات واقعگرای این کشور به تکرار نیز خاطر نشان کردهاند نوع رابطة تعاملی مسکو با واشنگتن نیابد بر روابط این کشور با سایر کشورها از جمله ایران تأثیر منفی بگذارد. روسیه باید بداند که هر چند ممکن است ایران بر حسب مصلحت، بنا به شرایط خاص سیاست خارجی خود و فشارهای غرب، به رویکرد احتمالی غیردوستانة مسکو، در این مقطع پاسخی صریح ندهد، اما این مورد در حافظة تاریخی مردم و نخبگان ایران ثبت خواهد شد. روسیه باید بداند که رکود روابط ایران با غرب همیشگی نخواهد بود و زمانی که این روابط در مسیر تعادل قرار گیرد، آنگاه هیچ منطقی و مجالی برای توسعة گستردة روابط با آن، حتی در زمینة اقتصادی متصوّر نخواهد بود.
روسیه باید بداند که هدف ضرورتاً وسیله را توجیه نمیکند، هدف عالیه و بایستة تأمین منافع ملی این کشور ممکن است با بکارگیری روش نامناسب و در این مورد خاص با زیرسئوال بردن اصل حسنروابط به هدف مطلوب منتهی نشود و با نادیده گرفتن منافع بلندمدت هزینههایی نیز تحمیل نماید. دولت مدویدیف باید بداند که اقدام احتمالی آن علیه ایران میتواند مؤلفة تشدیدکنندة ذهنیتِ «روسیه شریکی غیرقابل اعتماد، غیرقابلپیشبینی و سخت»، خود بود که میتواند روابط این کشور با سایر کشورها را نیز بصورت منفی زیر تأثیر قرار دهد.
پینوشتها
[1]. برای اطلاع بیشتر در خصوص اصلی فرصتطلبی راهبردی در رویکرد عملگرایانة پوتین ر ک به؛
علیرضا نوری، "عملگرائی پوتین و فرآیند شکلگیری اجماع و سازگاری در سیاست خارجی روسیه". پایاننامه کارشناسی ارشد رشتة مطالعات منطقهای. دانشگاه تهران، دانشکدة حقوق و علوم سیاسی، شهریور 1386، فصل چهارم
[9]. طبق برخی تحلیلها هدف مسکو از طرح موضوع استفاده مشترک روسیه و امریکا از رادار قبله در مقطع قبلی و فعلی اساساً موضوع دیگری است. روسیه میداند که امریکا این پیشنهاد را نمیپذیرد و صرفاً تلاش میکند با این پیشنهاد توپ را به زمین امریکا انداخته و مخالفتهای احتمالی آینده خود با سیاستهای این کشور، برخی اقدامات خود از جمله توسعة توان نظامی و تلاش برای نقشآفرینی بیشتر در تحولات بینالملل را در واکنش به مخالفت امریکا با این پیشنهاد توجیه نماید.
[10]. همین موضوع، یعنی مابهازاءهای ناچیز دریافتی از سوی روسیه قِبَل از همکاری با امریکا پس از حوادث 11 سپتامبر، موضوعی بود که مورد انتقاد وسیع جناحها و گروههای داخلی روسیه قرار گرفت و دولت پوتین به خاطر آن به اشتباه راهبردی متهم شد. جالب تأمل این که شخص پوتین و مقامات دولت وی نیز پس از این تحولات، به اشتباه خود در همراهی همهجانبه با امریکا در ابتدای جنگ افغانستان اعتراف کردهاند.
نویسنده: علیرضا نوری
منبع: سایت مؤسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس) / 12 مرداد 1388