مقدمه
نشست غیررسمی سران «سیآیاس» 17 خرداد در حاشیة نشست جهانی اقتصاد در پترزبورگ با شرکت سران 12 کشور عضو از جمله دمیتری مدودف (برای اولین بار در مقام رئیسجمهور) برگزار شد. هرچند حسب سنت در نشستهای غیررسمی این سازمان دستورجلسة خاصی دنبال نمیشود، اما پریخودکا مشاور مدودف تمرکز مباحثات نشست پترزبورگ را مسائل اقتصادی عنوان کرد.[1] با وجود اینکه تغییر در رویکردهای سیاست خارجی روسیه طی سالهای اخیر به ویژه روی کار آمدن مدودفِ لیبرال و تأکید او بر این که سیاست خارجی متفاوتی را نسبت به گذشته دنبال میکند، به دنبال اعتمادسازی بیشتر در حوزة خارج نزدیک است و این منطقه اولویت اول سیاست خارجی او است، نوید تحول در رویکرد منطقهای روسیه در خارج نزدیک و آیندهای روشن از تحکیم همکاریها در چهارچوب «سیآیاس» را میدهد.
اما برخی صاحبنظران بر ویژگی خاص منطقهگرایی روسیه در این حوزه و چربش ذهنیتهای هژمونیطلبانة سنتی بر رویکردهای همکاریجویانة جدید در نحوة تعامل آن با چهارچوبهای نهادی این منطقه تأکید دارند و بر این اساس معتقدند حضور مدودف نیز نخواهد توانست مجمع غیردوستانة رهبران این سازمان را به فضای اعتماد و تعامل تبدیل کند.
آنها در این خصوص به این نکته اشاره میکنند که هرچند تمرکز مباحثات در این نشست مسائل اقتصادی عنوان شده بود، اما به سیاق سابق موضوع اصلی بیشتر فرمایشی بود و متن این نشست تحت تأثیر حاشیة تنشآلود آن قرار گرفت، به نحوی که مهمترین اخباری که از این نشست منتشر شد مرتبط با مذاکرات «سخت» مدودف با ساکاشوویلی در خصوص حضور نظامیان روسیه در آبخازیا و گفتگوی او با یوشنکو حول موضوع انرژی و تأکید کیف بر ضرورت خروج نیروهای نظامیان روسیه از بندر سواستوپول بود.[2] در ادامه ضمن بررسی تحول در رویکردهای منطقهگرایی روسیه به تغییرِ همراه با تداوم رویکرد تعاملی این کشور با «سیآیاس» پرداخته خواهد شد.
منطقهگرایی[3] در سیاست خارجی روسیه
کشورها مشارکت در نهادهای منطقهای را سازوکاری برای تقویت فرآیند توسعه خود از طریق تجمیع و تقویت منابع، امکانات و ظرفیتها میدانند. ضرورت توسعه در شرایط فعلی نظام بینالملل نیز کشورها را به تشکیل و عضویت در نهادهای منطقهای و تأکید بر پیوستگیها و قرابتهای سیاسی، اقتصادی، امنیتی و جغرافیایی سوق داده است. در این بین با شکلگیری ساختارهای نهادی منعطفتر و پویاتر در روابط بینالملل، سازمانهای منطقهای نقش مؤثرتری در عرصة بینالملل به عهده گرفته و کشورها میتوانند از طریق آنها به نحو بهینهتری نسبت به تأمین منافع و اعمال نفوذ در عرصههای منطقهای و جهانی اقدام کنند.
روسیه با التفات به این مزیتها و ضمن توجه به محدودیت منابع و گستردگی منافع خود و با تأکید بر پیگیری راهبرد «ابرقدرتی سهلالوصول» تلاش میکند با حضور مؤثر در نهادهای منطقهای هزینههای ارتقاء موقعیت خود در عرصههای منطقهای و بینالمللی را کاهش داده و همزمان فرآیند توسعة خود را سرعت بخشد. روسیه به منطقهگرایی به عنوان بستری برای استفادة بهینه از ظرفیتهای منطقهای برای حضور مؤثر در عرصة بینالمللی مینگرد و تلاش میکند منافع متنوع خود را با عضویت و همکاری با نهادهای منطقهای مختلف با کارویژههای متفاوت تأمین و از این نهادها برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی خود استفاده کند. روسیه در چهار حوزة جغرافیایی «خارج نزدیک»، خاورمیانه، شرق دور و اروپا منافع منطقهای دارد و تمایل آن به مشارکت با نهادهای حاضر در این حوزهها ناشی از تصور از خود به عنوان قدرتی «یورآسیایی - چندمنطقهای»[4] است.
تحلیلگران در رویکرد منطقهگرایی روسیه دو حوزة «خارج نزدیک»[5] (حوزة جغرافیایی شوروی سابق) و «خارج دور»[6] (سایر مناطق) را از یکدیگر قابل تفکیک میدانند. در برخی تحلیلها نیز از «خارج نزدیکترین»[7] که شامل جمهوریهای اسلاو شوروی (اکراین و روسیة سفید) است به عنوان زیرمنطقهای خاص از «خارج نزدیک» یاد میشود.[8] احیاء نفوذ روسیه در حوزة خارج نزدیک و توسعة آن به سطح بینالمللی، حفظ تمامیت ارضی و جلوگیری از بیثباتی در مرزهای خود، جلوگیری از تحدید نفوذ راهبردی روسیه در این منطقه از سوی قدرتهای فرامنطقهای و حمایت از 25 میلیون روس پراکنده در این منطقه از مهمترین اهداف مسکو در این حوزه است که تلاش میکند از جمله از طریق مشارکت در روندهای منطقهای این حوزه نسبت به تحقق آنها اقدام کند.
سیاستمداران کرملین در خصوص همگرایی در «خارج نزدیکترین» بر این امر واقفند که با تغییر فضای سیاسی در دورة پس از جنگ سرد، تغییر ماهیت اتحادها و ائتلافها و عدم امکان خود در راهبری تحولات حوزة خارج نزدیک، تصور شکلگیری هر گونه اتحادیة اسلاوی بسیار غیرممکن و دور از واقعیت است. با این ملاحظه و با توجه به تحولات رویکردی و ایدئولوژیزادیی در سیاست خارجی روسیه، علیرغم دیدگاه ویژة ژئوپولیتیکی و تاریخی روسیه به اکراین و روسیة سفید، به نظر میرسد «خارج نزدیکترین» اهمیت ویژة خود را از دست داده و به خارج نزدیک تبدیل شده است.[9] مرور تحولات سالهای اخیر نیز حاکی از آن است که با وجود حفظ اهمیت راهبردی حوزة «خارج نزدیک» برای روسیه، تحولی محسوس در رویکرد منطقهگرایی روسیه به این حوزه رخ داده که در ادامه با تمرکز بر چگونگی تعامل این کشور با سازمان «سیآیاس» به این امر پرداخته میشود.
تحول در رویکرد روسیه به منطقهگرایی در حوزة خارج نزدیک
تحولات رویکردی در سیاست خارجی روسیه و تأکید بر اطماح نظر بر دیدگاه التقاطی در این سیاست (ضرورت توجه به عناصر هر دو گفتمان انزوا و همگرایی) بر شیوة تعاملی این کشور در روندهای همگرایی منطقهای حوزة خارج نزدیک نیز تأثیرات ملموسی داشته است. به تبع این تحول تلاشهای سالهای اخیر روسیه در روندهای منطقهای این حوزه، صرفاً بر اساس ملاحظات امنیتی و ژئوپولیتیکی سابق هدایت نشده، بلکه با تأکید بر تحصیل مزیتهای ژئواکونومیکی و با هدف بلنددامنة تقویت جایگاه آن در عرصة بینالملل و تقویت همگرایی با روندهای جهانی بر دیدگاههای همکاریجویانه بیشتر تأکید شده است.
بر این اساس سیاستمدارن کرملین بر ضرورت ابتناء اهداف سیاست خارجی در حوزة خارج نزدیک بر منافع واقعی، به جای اندیشههای ایدئولوژیک و رسالتگرا تأکید و بر همین اساس بازنگری بنیادی در خطمشیهای گذشته که مستلزم خاتمه بخشیدن به «همگرایی صوری» در این حوزه و دفاع مقتدرانه از منافع اقتصادی است را ضروری میدانند. در این رویکرد هر چند بر پیوستگیها و وابستگیهای تاریخی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی روسیه با کشورهای این حوزه تأکید میشود، اما به این مهم که بین آنها تمایلات گریز از مرکز شدیدی وجود دارد و عملاً امکان بکارگیری یک الگوی واحد برای ایجاد ارتباط بین آنها وجود ندارد، نیز به عنوان یک واقعیت توجه میشود. به عقیدة تحلیلگران بکارگیری اصطلاح «جدایی متمدنانه» از سوی پوتین برای توصیف فروپاشی شوروی ناشی از درک همین حقیقت و این مهم بود که برای تأمین منافع در این حوزه باید رویکرد منطقهای متفاوتی از گذشته پی گرفته شود.[10]
بر همین اساس سیاستمداران فعلی روسیه تأکید بر ایدة «مونرئهی روسیِ» و ایدة همگرایی «سیآیاس» – محور[11] را پرهزینه و فاقد منافع عینی دانسته و مخالف رهبری روسیه به شیوة گذشته بر این فرآیند هستند. به اعتقاد آنها مرور تلاشهای صورت گرفته برای احیاء همگرایی در این حوزه با رویکردهای سنتی نیز مؤید آن است که هیچ نتیجة قابل توجهی از این قِبَل عاید روسیه نشده است.[12] بر این ملاحظه روسیه در رویکرد جدید خود به این منطقه با تأکید بر عنصر اقتصاد در پی ایجاد چارچوبههای همکاری جدیدی است که ضمن ملاحظة تغییرات سیاسی و ژئوپولیتیکی بتواند بیشترین منافع ممکن را برای روسیه به ارمغان آورد. در همین رابطه معاون وزیر خارجه روسیه گئورگی کاراسین در مصاحبه با ریانوواستی اظهار داشت؛ «هدف سیاست خارجی جدید روسیه در حوزة «سیآیاس» احیاء نفوذ سنّتی آن نیست، بلکه مقصد بخشیدن «ویژگی متمدنانه» به روابط این کشور با شرکای خود در این حوزه است. مسکو درصدد است فضای پس از شوروی را به عرصة همکاریهای قابل پیشبینی و احترام متقابل تبدیل کند».[13]
تحول در رویکرد روسیه به حوزة خارج نزدیک به معنی کاهش حضور راهبردی و برتر این کشور در این حوزه نیست، بلکه تأکید بر این مهم است که تثبیت موقعیت آن در حوزة نفوذ سنّتی خود با التفات به «ضرورت و مصلحت» انجام میشود. در رویکرد جدید ضمن تأکید بر کارآمدی دیپلماسی دوجانبه، بر استفاده از سازوکارهای مختلف برای تأمین منافع تأکید و حسب تناسب در تعامل با کشورهای مختلف استفاده از کارتهای مختلف سیاسی، اقتصادی (به ویژه انرژی)، امنیتی و قومی مطمح نظر قرار میگیرد. استفاده از قدرت نرم یکی از ابعاد رویکرد جدید روسیه به این حوزه است. فییُنا هیل کارشناس مؤسسة بروکینز معتقد است روسیه طی سالهای اخیر برای بازیابی نفوذ خود در حوزة خارج نزدیک، استفاده از همان قدرت «نرم»ی (از جمله اهرمهای اقتصادی و نفوذ فرهنگی) که زمانی اتحاد شوروی در کنار قدرت «سخت» خود برای کنترل این منطقه استفاده میکرد، را در دستورکار قرار داده است.[14]
در همین راستا روسیه طی سالهای گذشته در کنار استفاده از ابزار انرژی و تحریمهای تجاری، حمایت از روندها و نهادهای طرفدار خود در این حوزه از جمله سازمانهای غیردولتی (انجیاُ)ها،[15] رسانهها، جنبشهای جوانان، سایتهای اینترنتی و برگزاری کنفرانسهای منظم را نیز مورد عنایت قرار داده است. به عنوان مثال «بنیاد دموکراسی قفقاز»[16] با دفاتر فعال در آبخازیا و اُستیای جنوبی و سایر نقاط گرجستان، «بنیاد اروپا- مولداوی آزاد» در مولداوی، «اتحادیة یورآسیایی جوانان»[17] (در مباحث ضدناتو) در اکراین زیر هدایت و حمایت مسکو طی سالهای اخیر فعالیت قابل ملاحظهای داشتهاند.[18]
روسیه و سازمان کشورهای مستقل همسود (سیآیاس)[19]:
روسیه به عنوان یکی از مبتکران اصلی فرآیندهای همگرایی منطقهای در حوزة خارج نزدیک و در مقام یکی از اعضای مؤسس و فعال «سیآیاس»، تلاشهای زیادی را در سراسر دورة پس از شوروی برای حفظ و تقویت آن به کار گرفته است. مسکو طی این سالها با تکیه بر اهرمهای قدرتمندِ نفوذ خود از جمله وابستگیهای ساختاری کشورهای عضو این نهاد به خود در ابعاد مختلف سیاسی، امنیتی و اقتصادی، حضور اقلیت میلیونی روس و نخبگان محلی طرفدار روسیه در کشورهای عضو آن و ناتوانی اعضاء این نهاد در تأمین برخی ضرورتها از جمله نیازهای امنیتی خود، تلاش کرده با حضور مؤثر در آن راهبری روندها در این سازمان و به تبع آن مدیریت تحولات منطقه را بدست گیرد.
تلاشهای مسکو در این خصوص معطوف به حفظ و افزایش دو منفعت مهم و غیرقابل اغماض آن در حوزة جغرافیایی «سیآیاس» است. روسیه از یک سو متأثر از ذهنیتهای جنگ سردی و با رویکردی امنیتی- ژئوپولیتیکی به دنبال حفظ منطقة نفوذ خود از گزند قدرتهای غربی و به ویژه ناتو بوده و از سوی دیگر توسعة منافع اقتصادی - ژئواکونومیکی و بسط آن به سطح بینالمللی از طریق این نهاد را مطمح نظر داشته است. در سالهای ابتدایی شکلگیری این نهاد تلاشهای مسکو برای مدیریت روندها در آن، با توجه به اینکه روابط شخصی رهبران آن که همگی متعلق به سیستم شوروی بودند بیش از عملکرد نهادی عامل انسجام آن بود، با چالش زیادی همراه نبود. اما با تغییر برخی رهبران و روی کار آمدن سیاستمداران جدید با تفکرات جدید، سمتگیری و گرایش متفاوت آنها در سیاست خارجی و در برخی موارد ابراز تمایل آنها به عضویت در نهادهای فرامنطقهای انسجام این نهاد و به تبع آن رهبری مسکو بر آن با چالش همراه شد و دستیابی به تفاهم مسکو- محور در این مجموعه بسیار سخت و حتی غیرممکن شد.[20]
در سازمان «سیآیاس» میتوان دو جناح همگرا و واگرا از روسیه را از هم بازشناخت به این نحو که روسیة سفید، ارمنستان، تاجیکستان و قزاقستان در جناح همگرا با روسیه قرار دارند و گرجستان، اکراین، مولداوی و تا حدودی آذربایجان که به «جناح نارنجی» موسوم هستند رویکردی محتاطانه نسبت به مسکو دارند. هرچند با التفات به تنشهای اخیر بین گرجستان و مولداوی با روسیه در خصوص مسائل امنیتی از جمله حضور نیروهای نظامی آن در این دو کشور، بحران انرژی و موضوع خروج نیروی دریایی روسیه از بندر سواستوپول اکراین و عصبانیت مسکو از ابراز تمایل این کشورهای به عضویت در ناتو به نظر میرسد استفاده از واژه مخاصمهجویانه برای توصیف شیوة تعاملی این جناح با روسیه مناسبت بیشتری داشته باشد.
با وجود اینکه نحوة رفتار ازبکستان (به عنوان مثال عضویت مقطعی آن در اتحادیة ضدروسی گوام) و قرقیزستان حاکی از نوسان آنها بین دو جناح است، اما با عنایت به تحولات سالهای اخیر و تلاش مجدّانة روسیه برای تقویت پیوندهای امنیتی و اقتصادی خود با این کشورها میتوان این دو را به جناح اول متعلق دانست.[21] علیرغم تمایلات واگرایانه شدید برخی کشورهای عضو این سازمان، روسیه با التفات به اهمیت دو منفعت بازگفتة خود، تلاشهای مستمری را برای حفظ این سازمان از جمله از طریق پیشنهاد انجام تغییرات ساختاری به کار بسته است. در همین راستا پوتین در نشست غیر رسمی سران «سیآیاس» در کازان (مرداد 1384)، ضمن تأکید بر مزایای همگرایی منطقهای، بر ضرورت انجام اصلاحات ساختاری در این نهاد، با هدف افزایش کارآمدی آن و حرکت مؤثر به سوی همگرایی واقعی تأکید کرد. ت
حلیلگران معتقدند با توجه به مصوبات و توافقهای صورت گرفته در این اجلاس، روسیه موفق شد تا حدودی با بازتعریف اهداف و اولویتهای این نهاد مجدداً ابتکار عمل را در آن به دست گیرد و در مواردی از جمله راهبردهای مشترک مرزی، پروتکلهای مشترک مرزبانی، همکاری اعضاء در مدیریت بحرانها در هر یک از کشورهای عضو، مقابله با مهاجرت غیرقانونی، مبارزه با تروریسم و اشکال مختلف خشونت و افراطگرایی به موفقیتهای نسبی دست یابد.[22]
جمعبندی
سیاستمدارن روسیه با تأکید بر استمرار تأثیر مستقیم بسیاری از مسائل و موضوعات حوزة خارج نزدیک بر منافع روسیه، بر اهمیت راهبردی این منطقه همچنان اصرار دارند و به همین واسطه بر نقش هماهنگکنندة مسکو در روندهای منطقهگرایی این حوزه به ویژه از طریق حضور مؤثر در «سیآیاس» تأکید میکنند. با این ملاحظه مرور رفتارهای خارجی روسیه طی سالهای اخیر مؤید آن است که علیرغم بروز تحولات رویکردی در سیاست خارجی این کشور و تأثیرات مثبت این امر بر برخی رفتارهای آن در عرصة بینالملل، ماهیت رویکرد خارجی این کشور در قبال حوزة «خارج نزدیک» از جمله بر منطقهگرایی در قالب «سیآیاس»، به رغم برخی تغییرات شکلی، همچنان استمرار تا حدودی متعادل شدة دیدگاههای سنّتی و امنیتگرای سابق است. به این معنا که واقعیتهایی همچون تصوّر حضور در فضا ژئوراهبردی خاص، احساس ناامنی تاریخی و فرهنگ راهبردی همچنان تأثیر پایدار خود در نحوة تعامل روسیه با اعضاء «سیآیاس» را حفظ کردهاند که همین امر یکی از عوامل اصلی عدم موفقیت «سیآیاس» در دستیابی به اهداف خود و به تبع آن عقیم شدن تلاشهای روسیه در رهبری آن محسوب میشود.
با این وجود تأثیر پایدارترین عنصر سیاست خارجی روسیه که به نحو متناقضی در تحولپذیری آن است را بر نحوة تعامل این کشور با «سیآیاس» نمیتوان کاملاً منتفی دانست. به دیگر سخن با التفات به تغییر تمرکز (نسبی) روسیه از مسائل ژئوپولیتیکی به موضوعات ژئواکونومیکی در این منطقه، میتوان علیرغم استمرار تأثیر ذهینتهای هژمونیطلبانة سنتی، استعداد تحول رویکرد کلان تعاملی مسکو با «سیآیاس» را ممکن دانست. نمود عینی این مسئله در نشست غیررسمی اخیر سران این سازمان نیز مشهود است که طی آن مدودف از یک سو با تأکید بر ضرورت تقویت روندهای تعاملی و اقدامات هماهنگ اعضاء، پیشنهاد ایجاد مکانیسمها و سازوکارهای سازمانی جدید برای تحکیم همکاریها در بخش انرژی در قرن انرژی را مطرح کرد، اما همزمان و از سویی دیگر ماندگاری نظامیان روسیه در آبخازیا و دو برابر شدن قیمت گاز صادراتی روسیه به اکراین (نه صرفاً با اهداف اقتصادی) از ابتدای دی 1387 (ژانویة 2009) را مورد تأکید قرار داد.
پینوشتها
[3]. Regionalism
[4]. multiregional eurasian power
[5]. near abroad
[6]. far abroad
[7]. nearest abroad
[8]. این تفکیک از آنجا درست به نظر میرسد که سیاست خارجی روسیه در دهة 70 (90 م) تلاش کرد تا اتحاد سیاسی کشورهای روسیه، روسیة سفید و اکراین را مجدداً احیاء کند و هماکنون نیز زمزمههایی از احیاء اتحاد اسلاوی میان روسیه و بلاروس به گوش میرسد.
[11]. CIS – centered integration
[15]. non – governmental organizations
[16]. Caucasus Institute for Democracy
[17]. Eurasian Union of Youth
[19]. Commonwealth of Independent States
نویسنده: علیرضا نوری
منبع: سایت مؤسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس) / 2 تیر 1387